کارنکن

ساخت وبلاگ

بسم رب النور ...

لپ تاپ رو گذاشتم روی کابینت کنار پنجره آشپزخونه و خودمم نشستم روی صندلی ... دارم به سایتی که الان داشتم میخوندم فکر میکنم ..." کارنکن " ...خلاصه کلام در مورد این بود که کاری رو انجام بدین که براتون کارکردن نباشه ، تفریح باشه ... این موضوع یکی از ایده آل های بزرگ ذهن منه ... این که به کاری برسم که برام تفریح باشه نه کار ...

داستان ها بود در مورد افرادی که کار نمیکنن ... این زندگی خیلی کوتاه تر از اونیه که بخوایم عمرمونو به کار اجباری کردن بگذرونیم و عاشق کارمون نباشیم ... میدونم که رها شدن و رسیدن به اون نقطه سختی های خودشو داره اما رسیدن هنره ...

کلا ما آدما دست به بهانه مون خیلی خوبه ... هر چیزی نشد حتما چندین بهانه پیدا میکنیم که علتش رو توجیه کنیم ... همیشه بهانه هست .. اما هنر بهانه آوردن که نیست ... هنر اینه که همه شو حل کنی وبه چیزی که میخوای برسی ...

باد خیلی خوبی میزنه به سر و صورتم ... هوا دیگه داره کم کم تابستونی میشه و بوی عصر های زیبای تابستون میاد ...

داشتم از کار میگفتم ...

یکی از سوالاتی که میگن از خودتون بپرسین تا به علاقه ی واقعی تون پی ببرین اینه که فکر کنین از همه لحاظ تامین بودین و توانایی رسیدن به هرچیزی که میخواین رو دارین و تو انتخاب آزادین اون موقع چی رو انتخاب میکنین ؟؟

فکر کردم به نتایجی هم رسیدم که بماند برای بعد رسیدن بهشون ... که بیام و براتون تعریف کنم از اینکه چیشد و چه اتفاقاتی رخ داد و به چه چیزهایی رسیدم ... و چطوری ...

*تا اینجا رو عصر نوشتم

 نمیدونم چه بلایی سرم اومده که اصلا نمیتونم درس بخونم انگار این ذهنم رو قفل و زنجیر زده باشن ...

 

 

 

                                                               

و اما عشق...
ما را در سایت و اما عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manneveshtar بازدید : 416 تاريخ : شنبه 25 خرداد 1398 ساعت: 21:50