عصر نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام . داشتم با سپیده صحبت میکردم بعد از مدتها ... از بروز نکردن وبلاگ گفت منم به خاطر گفته ی ایشون اومدم که مطلبی بزارم ...

اصلا دیگه حس و حال نوشتن تو وبلاگ رو از دست دادم و نمیدونم چرا !!!

این روزهای زندگیم روزهای خلوتیه دارم رو پروژه کار میکنم و یکم درس ... غیر از اون واسه خودم برنامه های روزانه ای چیدم که انجام بدم ...

از حال و هوای خودمم بگم یکسری تغییرات رخ داده ... یک مسیر هایی که رفتم در این مدت ..

یک جاهایی که برای اولین بار سراغشون رفتم ...

کلا در تغییرم...

این روزها موندن تو خوابگاه خیلی سخت شده چون هوا خیلی خوبه و اینجا موندن دلگیر میشه ...

دلم میخواست برم بیرون اما دوستان هر کدوم درگیر یه چیزی بودن تنهایی رفتنم نمیچسبه ...

یکی از کارایی که این مدت خیلی بهم چسبید خوندن کتاب "یادت باشد " بود ... یعنی انقدر جذاب بود که یکروزه تمومش کردم ... هر جا رفتم داشتم اونو میخوندم .. خیلی خوب بود ... آدم هر چقدر تو وادی کتاب و کتابخوانی جلو میره با چیزهای فوق العاده ای رو به رو میشه ... یک لیست کتابم نوشتم که به مرور ان شاءالله بخونم ...

و البته یکی از مهم ترین  چیزهایی که تو کتابخوانی هست اینه که تکرار بشه ، کتابی که تکرار نشه انگار نخوندیش ... و البته اینکه عادت تندخوانی که عادت خوبی نیست ولی من بهش دچارم ... تند خوانی به ذهن اجازه تجزیه و تحلیل نمیده به همین خاطر مطالبی که میخونیم زود رد میشه میره ...

 یکی از مجری های ورزشی تلوزیون یه بار میگفت : کتابی که ارزش چند بار خوندن نداشته باشه ارزش یه بار خوندنم نداره ... و واقعا حرف خیلی درستیه ... تو مطالعه کتابم مثل هر کاری باید خیلی دقت کرد بعضی از کتابا آدم رو از زندگی ساقط میکنه ...

هر کتابی رو نباید خوند..

کتاب یادت باشد روایتی از یک زندگی عاشقانه و عارفانه بود .... یک زندگی کوتاه و پر از درس ...

خیلی جذابه توصیه میکنم بخونین ..

دنیای کتابخوانی خیلی فوق العاده است ... دلم که میگیره میرم سراغ کتابام ... ورشون میدارم هر کدومو یه ورق میزنم ... جاشونو عوض میکنم ... بهم یه روحیه خوبی میدن ...

دلم میخواد تو خونه ام یک عالمه کتاب داشته باشم ... قفسه های پر از کتاب ...

به دفترم خیلی علاقه دارم ... دفتر های رنگی رنگی ...

روزتون خوش ....