ما آدمیم ها ...

ساخت وبلاگ

بسم رب النور....

جنگ های خلق ، بهر خوبی است

برگ بی برگی ، نشان طوبی است

خشم های خلق ، بهر آشتی است

دام راحت دایما بی راحتی است

هر زدن ، بهر نوازش را بود

هر گله از شکر آگه میکند

جنگ ها می آشتی آرد درست

مارگیر از بهر یاری مار جست

 

این شعر مولانا رو اتفاقی همین الان دیدم و خیلی جذبم کرد ... یاد یک موقعیت هایی افتادم که این شعر در موردش صادق بود... بعضی وقتا از روی علاقه ای که به آدما داریم جنگ راه می اندازیم ...

چقدر به قول استاد شریفی شعرای مولانا روح داره ... به اون درجه ی والای کمال رسیده و شهد زندگی رو بیرون کشیده ....  جا داره واقعا خوند اشعارشو و فکر کرد ... فکرهای عمیق ...

اصلا پی هر چیزی باید فکر کرد ... تا فکر نکنی نمیتونی بفهمی که اشکال کار از کجاست ... بعضی چیزا باعث میشه آدم دوباره به رفتاراش و به حرفاش فکر کنه .... این روزا از همین رفتارهای خودم چندین مورد نیاز به اصلاح داشته رو پیدا کردم ... یعنی دقیق بشم هزاران مورد پیدا میکنم ولی خب نشدم !

خب معلومه تا وقتی برنامه هاموول کنم همینه اوضاع .... یه شرایط خاصیه میدونم باید چی کار کنم ... چه برنامه ای بریزم .... اما ....

کلا جالبه رفتار اکثر ما .... خودمونو مثل یه برگ روی آب ول میکنیم ببینیم چی پیش رومون میاد ... شعار میدیم که نه من زندگی ام دست خودمه و فلان اما تلاشی نمیکنیم ...

البته در راستای کنترل بیش از حد رفتار هم من خودم استادی هستم ... کلا هر چی توش افراط باشه من یه مدت استادش بودم .... کنترل بیش از حد واقعا واسه آدم جونی نمیزاره ... انگار سعی میکنی ازخودت یه آدم آهنی بسازی که یه رفتارهای مشخصی داره ....

اما نه ...

هیچ وقت به اون درجه نمیرسیم که اشتباهی نکنیم ... باید یاد بگیریم که قبول کنیم اشتباه کردن خیلی طبیعیه ... قرار نیست سعی کنیم خودمونو یه بت کنیم .... ما آدمیم ... وقتی بیش تر از حد ظرفیتمون به خودمون فشار میاریم به درجه ای میرسیم که دیگه نمیکشیم واقعا....

باید یاد بگیریم که اطرافیان ما هم آدمن و طبیعتا اشتباهاتی دارن ... قبول کنیم .... خیلی راحت ... قرار نیست همه شسته رفته و اتوکشیده باشن ... اگر اینجوری بود که همین ربات ها میتونستن به جای ما زندگی کنند..

یادبگیریم که اشتباهات آدم ها رو بپذیریم ... ما اومدیم که زندگی کنیم ...

با خودمون خوب رفتار کنیم ....

هر کسی به نوعی اون خوبی های ذاتی که خدا بهش داده رو داره ... قرار نیست که بقیه رو آدم حساب نکنیم چون با ترازوی ما سازگار نیستند ... وجود تک تک ما ها برای دنیا الزامیه که اگه نبود خدا خلقمون نمیکرد ...

در وجود هر کسی میشه به خدا پی برد ...

یک عمر خودم رو با متراژ های بسیار سختگیرانه متر کردم و محدودیت های میلیمتری براش تعیین کردم غافل از اینکه خود درونی ام هر جوری باشه بهتر از ظاهر فریبکارانه است ...

 

یه متن از یک کتاب خوب بود ( اسم کتاب یادم رفته ) که نوشته بود :

" – ادما رو نمیشه تغییر داد .

_ پس چیکار میشه کرد ؟

_ میشه دوستشون داشت ...."

 

# مخاطب نوشته هام خودمم که میخوام یاد بگیرم چطور رفتار کنم ...

 

 

و اما عشق...
ما را در سایت و اما عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manneveshtar بازدید : 464 تاريخ : پنجشنبه 6 تير 1398 ساعت: 10:30